حبس شدیم تو دانشگاه و خوابگاه و هی تهدیدمون میکنن به بیرون نرفتن :| 
یه روز هم که کل درها رو بسته بودن و غیرخوابگاهی ها رو هم حتی در خوابگاه اسکان دادیم
هر دو نفر روی یک تخت خوابیدیم !

از اون طرف هم اینترنت نداریم.
احساس میکنم اسیر شدم واقعا
نه خونه ای ، نه خانواده ای ، نه دوستی ، نه کلاسی ، هیچی!
فقط درس و خستگی های بعدش که تو تنم میمونه این چند روز و دلتنگی واسه دیدن روی اونایی که دوسشون دارم
و حتتتتتی! یک هفته کنسل شدن کلاس ها و عوض شدن تاریخ امتحانها و خراب شدن برنامم واسه خونه رفتن
نه عروسی دختر داییم میتونم برم نه عروسی پسر عموم نه تولد خواهرم! 
دوماه و اندیست که خونه نبودم 
شما چخبر؟! حوالی شما چی میگذره؟

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود فیلم و کارتون با سریال های ایرانی دانلود کتاب صندلی آمفی تئاتر سینما چوب داستان های کوتاه Abigail bamintahviec.parsablog.com آکـادمی شـادان Sara