بانو سین عزیز دعوتم کرده به چالشی که راستش هنوز نمیدونم شروع کننده ی اصلیش کی بوده اما جریان اینه که باید یه روزی از روزهای آینده ات رو تصور کنی و بنویسی!
خب من میخوام برگردم به آینده در گذشته. چطوری؟! 
یه بار رادیوبلاگی ها یه چالش برگزار کرد. که فلان اهنگ رو گوش کنید و هرچی اومد به ذهنتون بنویسید
راستش توی اون چالش با یه حس خیییلییی عجیب شرکت کردم و مدتها به متنی که نوشته بودم فکر میکردم و اهنگش رو هم واسه خودم میخوندم.چون واقعا خیییلییی یهویی اون داستان به ذهنم رسیده بود و فقط تند تند نوشته بودم !
حتی اون پست رو یکم شاخ و برگ دادم و pdfش رو واسه خودم نگه داشتم
و چی شد به نظرتون؟! 
19 مهرماه 97 توی اون چالش شرکت کردم و 30 آبان یعنی تقریبا 40 روز بعدش اون پست برای من به طور واقعی اتفاق افتاد !
روی نامه نوشته شده بود ! 
بله.همون که حدس میزنید. عنوانِ پست
میبینی؟! من آینده ام رو ناخوآگاه دیدم.پیش از اتفاق افتادن تجربش کردم و چه تجربه جذاب و به یاد موندنی ای!
روزی که اون پست رو نوشتم هییییچ حدسی راجع به محتوای نامه نمیزدم چون تصوری از اون بخشِ زندگیم نداشتم.در واقع ترجیح میدادم به اون بخش فکر نکنم که به تصور برسه !

و اما حالا باید بگم تصور من از آینده های دور و نزدیکم دیگه فقط رفیق همیشگیمه ؛) اینکه تو باشی و تو باشی و تو باشی .

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Renee طراحي سيستم هاي تصفيه آب و فاضلاب *** وبلاگ کارشناسی مشاوره و سرگروه مشاوره آموزش و پرورش ناحیه سه کرمانشاه حصّاص شو! Iran.Soltan پاورپوینت دین و زندگی Scott مشاوره فروش،بازاريابي،تبليغات و مديريت شبکه هاي اجتماعي تنورگازی خانگی (فرگازی)