از روزی که اومدم هیچگونه تفریح دلخواهی نداشتم
بیرون رفتن با همکلاسیهام منو خوشحال نمیکنه ، خوشحال میکنه ها اما مقطعی و گذرا
شارژم نمیکنه
من تفریحات خاص خودم رو دارم که با انجام دادنشون شارژ میشم و انرژی میگیرم واسه ادامه ی تلاشهام توی راه
و اما از روزی که اومدم فرصت انجام هیچکدومو نداشتم
الان حالم بدجوری گرفته ست . خیلی
مخزن انرژیم خالیه و خستم از اینکه همش خودمو گول زدم که اره اینم خوبه با فلان سرگرمی هم خوشحال باش و منتظر موندم و منتظر موندم و منتظر موندم
ترم سختیه . درسام خیلی سنگین تر از قبلن و مطمئنا من انرژی ای خیلییییی بیشتر از قبل برای رسیدن به موفقیت مدنظرم نیاز دارم
اما مقایسه که میکنم امسال یک دهم پارسال هم انرژی ندارم.منظورم همون انرژی ای هست که با خوشحالی های واقعیم شارژ میشه نه انگیزه ی درس خوندن
فرصت و شرایط خونه رفتن رو هم حتی ندارم
و امروز و این لحظه و غروب جمعه ای که شنبه ی بعدش هم تعطیله و باید خوابگاه باشی انقدر حالم گرفته ست که دلم میخواد با یه بیگ بنگ همه چی تموم شه
درباره این سایت